بهار

انالله وانا الیه راجعون چندروز پیش بابابزرگ بابا به رحمت خدا رفتن.آقاجون و...تا حالا تهران خونه خدابیامرز بودن ودیروز برگشتن فردا همین جا مراسم ختم وفاتحه میگیرن ...

رفتی کلاه نوزادیت روآوردی وبه زور سرت کردی   از میله های تابت خودتو آویزون میکنی وبالا میری اینم از چسبوندن خمیر بازیت به در ودیوار خونه تازه شما دختر ناز میری پیش بابایی ومیگی مامان کلافه م کرده ما بچه بودیم شما هم بچه هستید! -عاشق عکس گرفتنی وبلدی ژست بگیری چوب شور هم دوس داری(نوش جان) ...

...

دختر عزیزم دیشب که تولد شما هم بود برای زیارت به امامزاده محمدبن زید(آق امام) رفتیم اینم شما ودخترعمه آرمیتا ...

...

...

دیروز عمو احسان و دختردایی مطهره ازدواج کردن(یعنی عقدمحضری)                                       اینم عکس چند روز پیش بهار جون لغات کتاب اول رو کامل یاد گرفتی حالا مونده ترکیب کلمات و جمله سازی رو یاد بگیری(خوندنش رو میگم) ...

  ...

بهارجونم تعداد کلماتی که حالا قادر به خوندنشون هستی 21 تاست     ...

سلااااااااااااااااااااااااام تعداد کلماتی که یاد گرفتی به 12 رسیده,سرعت آموزش رو کندتر کردم.بابا میثم میگه تند تند یاد ندم بهتره! بعدش من دوست دارم به هوش و ذکاوت دخترم افتخار کنم اما بابا معتقده نباید به همه گفت که تو چشم نیفتی! --دیگه جونم برات بگه:تصمیم گرفتیم بالاخره از تخت بلا استفاده خانمی استفاده بشه,دخترم مستقل بخوابه -شیشه شیر هم کامل کنار گذاشته شد   ...